جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

روز نوشت 28/8/89

وقتی ساعات ادرای تموم می شه و دیگه کاری نمونده تا کاری برای اردو انجام بدی، توی یه اتاق تنها نشستی و فقط صدای تیک و تیک ساعت می یاد و میدونی تا دست کم چهار ساعت دیگه نمی تونی کار مفید انجام بدی، چرا که نه اینترنت هست و نه آأم که بتونی یه گوشه از تنهایت رو باهش قسمت کنی یا بریزی توش، اونوقته که یه لیوان چای داغ با یه کیک، که خوردنش، هم سردرد و راحت می کنه وهم گشنگیتو که مسبب اصلی تمام این افکاره، حال آدمو جا میاره...

۲ نظر:

  1. سلام. بخش نظراتتون خیلی سخته ...نمیشه یه کریش کرد آسون شه...کجایید شما؟؟خوبید؟

    پاسخحذف
  2. جالبه
    شماچقدر از زمان جلوتر هستید
    !!!!!!!!!!89/8/28

    پاسخحذف